Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (1623 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Es ist lieb, dass du dir Sorgen machst, aber es geht mir gut. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
Dasein {n} U هستی
Existenz {f} U هستی
Bist du hungrig? U تو گرسنه هستی؟
Ist alles in Ordnung? U سالم هستی؟
All {n} U جهان هستی
Alles in Ordnung? U سالم هستی؟
Existentialist {m} U هستی گرا
Existenzphilosophie {f} U فلسفه هستی
Hast du Hunger? U تو گرسنه هستی؟
Bist du noch am Apparat? U هنوز پشت تلفن هستی؟
Bilde dir nicht ein, dass du gescheit bist! U فکر نکن که باهوش هستی !
Mit dieser Meinung stehst du alleine auf weiter Flur da. U با این نظر تو تنها هستی.
Universum {n} U جهان هستی [ستاره شناسی]
Was bist du für ein Sternzeichen? U تو از کدام برج هستی؟ [فال گیری]
Welches Sternzeichen bist du? U تو از کدام برج هستی؟ [فال گیری]
Du bist mir ein feiner Freund! U تو واقعا دوست عالی هستی. [طنز ]
Womit verdienst du deinen Lebensunterhalt? U معاش خودت را چطور در می آوری؟ [چکاره هستی؟]
Beiblatt {n} U صفحه جداگانه [روزنامه]
Mal sehen was Du drauf hast. <idiom> U ببینیم چند مرد حلاج هستی. [اصطلاح روزمره]
Bist du noch da? U هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
Ich weiß immer noch nicht so genau, wie gut du wirklich bist. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Du bist ein ausgesprochenes Schwein! U تو واقعا یک حیوان کثیفی هستی! [اصطلاح روزمره ] [تحقیر آمیز]
Anschauung {f} U اعتقاد
trauen U اعتقاد کردن
Glauben schenken U اعتقاد کردن
vertrauen U اعتقاد کردن
denken U اعتقاد داشتن
glauben اعتقاد داشتن
Fatalismus {m} U اعتقاد به سرنوشت
Animismus {m} U اعتقاد به روح
beiseite <adv.> U بکنار [بیک طرف] [جداگانه] [جدا از دیگران ]
zur Seite <adv.> U بکنار [بیک طرف] [جداگانه] [جدا از دیگران ]
an etwas [Akkusativ] glauben U به چیزی اعتقاد داشتن
Glaube {m} U اعتبار [امتیاز ] [اعتقاد]
einer Sache Glauben schenken U به چیزی اعتقاد کردن
an Geister glauben U اعتقاد داشتن به ارواح
Deismus {m} U اعتقاد به وجود خدا
einer Sache vertrauen U به چیزی اعتقاد کردن
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
auf eine Sache etwas geben U به چیزی اعتقاد کردن [اصطلاح روزمره]
Sie sind gleichwertig [ebenbürtig] . U آنها همتراز هستند.
Die Straßen sind verstopft. U جاده ها مسدود هستند.
Das sind unsere Plätze. U این جاها مال ما هستند.
Sind morgen die Geschäfte offen? U فردا مغازه هاباز هستند؟
ungleiche Brüder {pl} U اشخاصی که اسما برادر هستند.
Sind wir vollzählig? U همه کاملا اینجا هستند؟
So schwierig die Umstände auch sein mögen, ... U هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
Viele Amerikaner sind Nachkommen von Einwanderern. U خیلی از آمریکایی ها اولاد مهاجرها هستند.
weitere 50 sind geplant U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
Die Läufer sind einander ebenbürtig. U این دوندگان با هم همتا [برابر] هستند.
Die Mannschaften sind punktgleich. U تیم ها در امتیاز مساوی [جفت] هستند.
Die Zwillinge sehen sich zum Verwechseln ähnlich. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
Jungen sind nun einmal so. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
Die Sheltand Inseln sind nördlich von Schottland. U جزیره های شلتند در شمال اسکاتلند هستند.
Sie betreiben ganz offen seinen Rausschmiss. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
ein plötzliches Schuldgefühl verspüren U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
Ich nehme die dir mal ab. U من آنها را [که دردستت هستند] از تو می گیرم [برای کمک] .
Was sind die wichtigsten Änderungen gegenüber den bisherigen Regelungen? U تغییرات اصلی نصبت به قوانین قبلی چه هستند؟
obgleich <conj.> U با اینکه
trotz [Genitiv] [Dativ] <prep.> با اینکه
allerdings <adv.> U با اینکه
es sei denn, dass <conj.> U جز اینکه
obwohl <conj.> U با اینکه
um zu ... U تا [اینکه ]
wenn nicht <conj.> U جز اینکه
außer wenn <conj.> U جز اینکه
um ... zu U تا [اینکه ]
wenngleich <conj.> U با اینکه
Zwischen 1 und 2 liegen Welten. <idiom> U ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
Rentner und alleinstehende Frauen sind ein bevorzugtes Ziel von Kriminellen. U بازنشستگان و زنان منفرد هدف ارجح جنایتکاران هستند.
um ... zu U برای [اینکه]
sondern <conj.> U مگر اینکه
außer dass <conj.> U مگر اینکه
sobald <adv.> U به محض اینکه
anstatt dessen U بجای اینکه
es sei denn, dass <conj.> U مگر اینکه
wenn nicht <conj.> U مگر اینکه
außer wenn <conj.> U مگر اینکه
ohne zu <conj.> U مگر اینکه
um zu ... U برای [اینکه]
sondern <conj.> U بدون اینکه
unter dem Vorbehalt, dass ... U به شرط اینکه ....
außer dass <conj.> U بدون اینکه
ohne dass <conj.> U مگر اینکه
ohne dass <conj.> U بدون اینکه
deswegen <conj.> U برای اینکه
obgleich <conj.> U با وجود اینکه
weil <conj.> U برای اینکه
obwohl <conj.> U با وجود اینکه
ohne zu <conj.> U بدون اینکه
da <conj.> U برای اینکه
wenngleich <conj.> U با وجود اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
Wo liegen die eigentlichen Gründe für die anhaltend hohe Arbeitslosigkeit im Iran? U دلایل اساسی برای بیکاری مداوما زیاد در ایران چه هستند؟
Nun, da wir vollzählig [versammelt] sind, können wir ja anfangen. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
obschon <conj.> U با اینکه [اصطلاح رسمی ]
um nicht zu sagen... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
was ... anbelangt U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
Die Kirschen in Nachbars Garten schmecken immer süßer. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
anstatt zu arbeiten U بجای اینکه او کار بکند
statt ... zu tun U بجای اینکه انجام بدهند
bei aller Liebe <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
obschon <conj.> U با وجود اینکه [اصطلاح رسمی ]
Zum Zeichen, dass ich dich liebe. U به نشانه اینکه دوست دارم.
Obwohl er mir nichts bedeutet ... U با اینکه او برای من بی اهمیت است ...
Verbreitete Symptome für Diabetes sind Gewichtsverlust und Müdigkeit. U نشانه های رایج بیماری قند از دست دادن وزن و خستگی هستند.
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Diese Gespräche sind für die Zukunft des Friedensprozesses entscheidend. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
als ob [Konjunktiv] U مثل اینکه [همراه با وجه شرطی]
anstatt, dass er arbeitet U بجای اینکه او [مرد] کار بکند
Je nachdem, wie spät wir ankommen ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
statt wie bisher ... U بجای اینکه همینطور که تا به حال بوده ....
ohne Spuren zu hinterlassen <adv.> U بدون اینکه ردی باقی بگذارد
falls [vom Arzt] nicht anders verordnet U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
Es ist schön dich wiederzusehen. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
Es ist noch Zeit, bis ich gehe. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
Ich mag Fußball, obwohl ich oft unterwegs bin. U با اینکه من اغلب در سفر هستم من فوتبال دوست دارم.
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه اصلا کاری بکند [اصطلاح روزمره]
Jemandem wegen des Zuspätkommens Vorwürfe machen U کسی را بخاطر اینکه دیر آمده سرزنش کردن
die Arbeit abbrechen. U ازکار [بدون اینکه به پایان برسند ] دست بکشند.
Wenn ich sie sehe, gibt es mir einen Stich. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
vorbehaltlich anderweitiger Regelung U مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
ohne einen Finger krumm zu machen U بدون اینکه به چیزی دستی بزند [اصطلاح روزمره]
Ich kann mich noch erinnern, auch wenn [wiewohl] es schon lange her ist. [wenn es auch schon lange her ist.] U با اینکه خیلی وقت از آن گذشته است من هنوز به خاطرش دارم.
als <conj.> U مانند [چون] [بعنوان] [بطوریکه] [چنانکه] [نظر به اینکه] [در نتیجه]
Ohne die Bedeutung dieser Frage schmälern zu wollen, möchte ich ... U بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Maßnahmen ergreifen, um solche Praktiken zu unterbinden U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
Wie zeige ich ihr ohne Worte, dass ich verliebt bin U چطور بدون اینکه حرفی بزنم به او [زن] نشون بدم که عاشق شدم؟
Jemanden als Geisel [fest] halten U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Jemanden erpressen U کسی را در توقیف نگاه داشتن تا اینکه با دادن فدیه او را آزاد کنند
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Die Abnahme erfolgt, sobald die Arbeiten abgeschlossen sind. U پس از اینکه اعمال به پایان رسیدند قبولی حواله صورت می گیرد. [ حقوق]
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Dämpfe nicht einatmen, auch wenn kein Geruch wahrnehmbar. [Sicherheitshinweis] U نفس به داخل نکشید با اینکه هیچ بویی قابل حس نیست. [نکته ایمنی]
Er kam ums Leben, als sein Fallschirm versagte. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
Mannschaft A liegt punktegleich mit Mannschaft B auf Platz zwei der Tabelle. U تیم آ با تیم ب برای رتبه دوم در جدول هم امتیاز هستند.
sich berieseln lassen U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
Kurz vor dem Zugriff der Polizei gelang ihnen die Flucht. U چند دقیقه قبل از اینکه پلیس هجوم بیاورد آنها موفق شدند فرار بکنند.
Wegen der häufigen Fehlalarme wird im Ernstfall niemand reagieren. U بخاطر اینکه بارها اعلام خطر دروغ است هیچکس در موقعیت جدی واکنش نمی کند.
Sie lehnte mehrere Lokale ab, bis wir uns auf eines einigen konnten. U او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
Anstatt vorhandene Formen bloß abzuwandeln, sucht sie neue Lösungen. U به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
Wenn man bedenkt, dass er Fußball erst zwei Jahre spielt, macht er es gut. U با ملاحظه به اینکه او تنها دو سال است که فوتبال بازی می کند قشنگ بازی می کند.
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Recent search history Forum search
1سلام چیطورهستی خوب هستی مادرد خوب است
1سلام خوب هستی
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
2Du bist gemein
1Du hast es aber gut
1حرف تعریف برای اعداد چه میباشد
0معنی کلمه خوش قول چیست؟
0همیشه در قلب من هستی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com